کد مطلب:39004
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:27
امامت يعني چه؟ و امام خميني چگونه به امامت ما در آمد؟
ديدن خداوند متعال با چشم چه در دنيا و چه در آخرت محال است، زيرا چشم چيزي را ميبيند كه:
1. داراي جهت باشد. (تا مقابل بيننده قرار بگيرد و بتواند آنرا ببيند و اگر پشت سر بيننده باشد نميتواند آنرا ببيند.) و چون خدا جهت ندارد و در يك مكان خاصي محدود نبوده و غير متناهي است، پس با چشم ديده نميشود.
2. جسم باشد. (تا نور را منعكس كند و به چشم بيننده بخورد تا ديده شود.) درحاليكه خداوند جسم نيست.
3. قابل اشاره باشد. به عبارتي اگر چيزي با چشم ديده شود، حتماً بايد داراي مكان و جهت و مادّه باشد; درحالي كه خداوند برتر از همة اينهاست و هيچ يك از اين قيدها را ندارد و از هر نقص و محدوديّت مبرّاست; به همين جهت محال است با چشم ديده شود; لاتدركه الأبصـَر و هو يدرك الأبصـَر و هو اللطيف الخبير;(انعام، 103) چشمها او را نميبيند; ولي او همه چشمها را ميبيند; و او بخشنده ]انواع نعمتها و با خبر از دقايق موجودات[ و آگاه ]از همه چيز[ است.(اقتباس از: الالهيات، آيةالله جعفر سبحاني، ج 2، ص 125 ـ 128، نشر مؤسسة امام صادقـ تفسير نمونه، ج 5، ذيل آيه 103 انعام.)
از امام صادقپرسيده شد: آيا خدا در قيامت ديده ميشود؟ حضرت فرمود: سبحان الله و تعالي عن ذلك علوّاً كبيراً... منزّه است خداوند از چنين چيزي و بسيار منزّه است. بعد فرمود: چشمها نميبيند جز چيزهايي را كه رنگ و كيفيتي دارند; در حالي كه خداوند آفريننده رنگها و كيفيتهاست.(نورالثقلين، الحويزي، ج 1، ص 735، سوره انعام، حديث 220.)
بنابراين رؤيت حسي در مورد خداوند نه در دنيا و نه در آخرت امكانپذير نيست; چرا كه لازمة آن جسمانيت و مادي بودن است. هم چنين لازمة آن تغيير و تحول و فسادپذير بودن و نياز به زمان و مكان داشتن است و ذات واجب الوجود از همة اين امور مبرا است: لآتُدْرِكُهُ الاْ ئَبْصَـَرُ وَهُوَ يُدْرِكُ الاْ ئَبْصَـَرَ; (انعام، 103) چشمها او را نميبيند و او همة چشمها را ميبيند.; فَأَيْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ; (بقره، 115) به هر سو روي كنيد خداوند آنجاست.; وَ هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ; (حديد، 4) هر كجا باشيد او با شماست.
امّا در عين حال، خدا را از طريق دل و عقل ميتوان مشاهده كرد. امام عليميفرمايد: لاتدركه العيون بمشاهدة العيان و لكن تدركه القلوب بحقايق الايمان; چشمها با مشاهدة حسي هرگز او را نديده، ولي دلها با حقيقت ايمان او را دريافته است.(نهج البلاغه، فيض الاسلام، ص 582، خ 178، انتشارات فيض الاسلام.) ديد باطني بر دو گونه است: يكي ديد عقلاني كه از طريق استدلال حاصل ميشود و ديگري مقام شهود قلبي است. مشاهدة ملكوت از طريق شهود قلبي، باعث يقين يا ازدياد آن ميشود وَكَذَ َلِكَ نُرِيَّ إِبْرَ َهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَـَوَ َتِ وَالاْ ئَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ; (انعام، 75) بدين سان ملكوت آسمانها و زمين را به ابراهيم نشان داديم تا از يقين داران گردد. يقين مراتبي دارد كه عين اليقين عاليترين مرتبة شهود است. در قضية معراج پيامبر اكرمنيز تعبيراتي مانند: فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَيَ; (نجم، 9) تا آن كه فاصلة او به اندازه دو كمان يا كمتر بود. همه به صورت كنايه بيان شدت قرب است، وگرنه او با بندگانش فاصلة مكاني ندارد تا با قوس و ذراع سنجيده شود و توهم شود كه براي خداوند مركزيتي وجود دارد و ميتوان به او نزديك شد. امام كاظمدر پاسخ علت معراج ميفرمايد: خداوند هرگز مكاني ندارد و زمان بر او جريان نميگيرد، و ليكن او ميخواست فرشتگان و ساكنان آسمانش را با قدم گذاشتن پيامبر در ميان آنها احترام كند و نيز از شگفتيهاي عظمتش به پيامبرش نشان دهد تا پس از بازگشت براي مردم بازگو كند.(كتاب توحيد، شيخ صدوق، ص 175، جامعه مدرسين حوزه علميه قم.)
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.